جدول جو
جدول جو

معنی بلایه کار - جستجوی لغت در جدول جو

بلایه کار
(بَ یَ / یِ)
ناحفاظ. بدعمل. (فرهنگ فارسی معین). خانع، آوند شراب. (دهار) ، هودج زنان آزاد. (منتهی الارب). هودج حرائر. (اقرب الموارد). و رجوع به بلبله شود
لغت نامه دهخدا
بلایه کار
بیشرم ناحفاظ بدعمل، زن روسپی قحبه
تصویری از بلایه کار
تصویر بلایه کار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طلایه دار
تصویر طلایه دار
پیشاهنگ، جلودار، سردسته، فرمانده طلایه، رئیس جلوداران سپاه، برای مثال هنوز میر خراسان به راه بود که بود / طلایه دار برآورده زآن سپاه دمار (فرخی - ۵۲)، دیده بان
فرهنگ فارسی عمید
(بِ بَ / بِ)
فاجر و شهوت پرست
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دیده بان:
هنوز میر خراسان به راه بود که بود
طلایه دار برآورده زان سپاه دمار.
فرخی.
طلایه دار لشکر گر نشد لاله چرا زینسان
نشیند هر گلی بر دشت و او بر کوهسار آید.
فرخی.
آری هرآنگهی که سپاهی شود به رزم
ز اول به چند روز بیاید طلایه دار.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(حَ یِ شِ نَ/ نُو)
کشت کننده لاله:
به کارزار به کاریز خون گشادن چشم
بنفشۀ سمن آمیغ لاله کار تو باد.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
سر پیشسپاه، پیشسپاهی امیر طلایه رئیس جلو داران فرمانده مقدمه سپاه، هر یک از افراد طلایه. دیده بان
فرهنگ لغت هوشیار
کارنده لاله کشت کننده لاله: بکار زار بکاریز خون گشادن چشم بنفشه سمن آمیغ لاله کار تو باد، (سوزنی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلایه دار
تصویر طلایه دار
فرمانده مقدمه سپاه، رییس جلوداران، هر یک از افراد طلایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلایه دار
تصویر طلایه دار
پیشاهنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
پرچم دار، پیش آهنگ، پیش رو، پیش تاز، پیش قراول، جلودار، طلایه بان
فرهنگ واژه مترادف متضاد